بی خطر (خَ طَ) بی خوف و بیم. (آنندراج) ، بی طاقت: ملک بی سنگ شد زان سنگ سفتن که بایستش بترک لعل گفتن. نظامی ادامه... بی خوف و بیم. (آنندراج) ، بی طاقت: ملک بی سنگ شد زان سنگ سفتن که بایستش بترک لعل گفتن. نظامی لغت نامه دهخدا
بی خطر امن، ایمنمتضاد: ناامن، ناایمن، خوش خیممتضاد: بدخیم، خطرناک ادامه... امن، ایمنمتضاد: ناامن، ناایمن، خوش خیممتضاد: بدخیم، خطرناک فرهنگ واژه مترادف متضاد